بدون شک تا نام فرزاد موتمن به وسط میآید
تایتل فیلم «شبهای روشن» با صدای مهدی احمدی و هانیه توسلی در هم میآمیزد و در
ذهنمان نقش میبندد. شاید ماندگارترین اثر او تا به امروز «شبهای روشن» باشد اما
مؤتمن تنها خالق یکی از برترین عاشقانههای سینما نبوده، بلکه در ژانرهای دیگر
هم حضور مثبت و تاثیرگذاری داشته است. او با «پوپک و مشماشااله» کمدی را تجربه
کرد آن هم تجربه موفق؛ و با «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» جدیتر از همیشه در ژانر
پلیسی جنایی ظاهر شد. اما این روزها فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی» که از زمان
ساخت حواشی بسیاری را با خود به همراه داشت روی پرده سینماست. به همین دلیل با
فرزاد مؤتمن گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
در کارنامه کاری شما و البته کارهای قبلی هم که ساخته بودید، بهصورت نامحسوس
اثراتی از فضای معمایی و جنایی را میدیدیم؛ قصههایی که برخاسته از این حال و هوا
بودند و در فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» بهطور کامل این فضای جنایی، پلیسی
اوج پیدا میکند؛ چقدر با این نکتهای که بیان شد موافقید و تا چه اندازه قصد
داشتید در این فیلم نمونه کاملتری از این ژانر را تجربه کنید و بر همین اساس به
این سمت رفتید؟
«آخرین بار کی سحر را دیدی؟» یک فیلم پلیسی است و باید به این نکته اشاره کنم که
من تا به حال فیلم پلیسی نساخته بودم؛ ما در فیلمهای «باجخور» و «صداها» ژانر
جنایی را داشتیم؛ «باجخور» یک نوآر کلیشهای است و «صداها» یک درام جنایی؛ البته
فیلم «هفت برده» هم یک نوآر کلیشهای است که آشناییزدایی میکند اما اینجا («آخرین
بار کی سحر را دیدی؟») لحن فیلم تفاوت دارد. در «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» اصلا
به سینمای جنایی نزدیک نمیشویم؛ به فیلم نوآر هم نزدیک نمیشویم؛ یک فیلم پلیسی
داریم درباره جرمی که در جامعه ایران رخ داده است؛ نکته مهم این فیلم این است که
ما یک فیلم پلیسی را شاهدیم که کاملا ایرانی است؛ درواقع شاید آنچه باعث شد تا من علاقهمند
شوم این فیلم را کار کنم این بود که ببینیم تا چه حد میتوانیم یک پلیسی ایرانی
بسازیم.
ما نمونههای زیادی از فیلمهای پلیسی در جهان داریم اما در سینمای ایران
محدودتر؛ علیالخصوص اینکه ما بیشتر در سینما و سریالهای تلویزیونی یک شمایل
پلیس را ارئه دادهایم تا اینکه پلیسی ایرانی را معرفی کنیم و این اتفاق نادر کار
شما در سینما را هم سخت میکند؛ چرا که فیلمساز را وارد چالش کرده و او را وادار
به ارائه تصویری میکند که پیش از این دیده نشده است؛ حالا برای اینکه فیلم خیلی
رنگو بوی خارجی و هالیوودی هم به خود نگیرد چه مولفههایی را لحاظ کردهاید تا درنهایت
برای مخاطب هم ملموس باشد؟
وقتی فیلمی را میسازیم که با مقوله جرم و جنایت سروکار دارد، باید دقت داشته
باشیم که ابعاد جرم و جنایت در جامعه ما بهعنوان مثال با جامعه آمریکا تفاوت
دارد؛ ما در آمریکا سازمانهای حرفهای جنایت داریم و همینطور آدمکشان حرفهای؛
درنتیجه وقتی با فیلمهای پلیسی و جنایی آمریکایی روبهرو میشویم گاهی جرم ابعاد
بسیار وسیع و حتی صنعتی پیدا میکند و بالطبع تعلیق هم در آن فیلمها بهشدت
گسترده است؛ ما در ایران نمیتوانیم به آن ابعاد نزدیک شویم چراکه جرم و جنایت در
جامعه ما یک امر خانوادگی است و در خانوادهها اتفاق میافتد؛ اساسا مسبب آن اختلافات
مالی، پولی، اخلاقی و مسائل جنسی است. به همین دلیل اندازههای جنایت در جامعه ما
مقداری کوچکتر است؛ من سعی کردم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» را مناسب با ابعادی
که جرم دارد، بسازم؛ یعنی سعی نکردم یک فیلم خیلی عجیب و غریب، پر تردید و پر اکشن
بسازم بلکه تلاش کردم یک دید ژورنالیستیتر به فیلم حاکم شود و فیلم واقعگراتری
بسازم تا بتوانیم یک فضای ایرانی را در آن القا کنیم.
مخاطب چنین فضا و ژانری در سینمای ما، بهمراتب نسبت به سینمای جهان کمتر است؛
زیرا پیش از این همچنین فضایی برای او جا نیفتاده است؛ اما به هر جهت یک نوع ریسک
برای شما به حساب میآید؛ فرزاد مؤتمن کسی است که فیلم «پوپک و مشماشااله» را
ساخته، (در حال حاضر هم فیلمهای کمدی بیشتر دیده میشوند و از استقبال خوبی
برخوردارند) چه میشود که یک عاشقانهساز و البته کمدیساز خوب در سینما(فرزاد
موتمن) «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» را میسازد؟
من فکر میکنم سینمای ما
تا وقتی که نخواهیم ریسک کنیم، رشد نمیکند؛ نتیجه عدم ریسک در سینمای ما این است
که در سالهای اخیر به دو نوع فیلم کمدی و درام اجتماعی تقسیم شده است؛ یعنی
سینمای ما بهشدت محدود شده است؛ من فکر میکنم که بالاخره عدهای باید این ریسک
را بکنند یا حتی بهتر بگویم این از خود گذشتگی را داشته باشند و یک اتفاقاتی را
رقم بزنند؛ چرا که به هر حال باید سعی کنیم تماشاگر را با انواع فیلمها آشتی
دهیم؛ تماشاگر ما سلیقه سینمایی خود را از دست داده است و بهطور اتفاقی به سینما
میرود، او میرود ببیند که کدام فیلم فروش بیشتری دارد و بر همین اساس وارد سینما
میشود؛ ما باید شرایط را عوض کنیم وگرنه میمیریم.
«آخرین بار
کی سحر را دیدی؟» پس از گذشت دو سال از
حضورش در جشنواره فیلم فجر اکران شد و الان هم بالطبع در زمان خوبی به اکران
نرسیده است؛ در آستانه ماه محرم قرار داریم و از طرفی تعدد فیلمهای روی پرده و
ناعدالتی بین تخصیص سالنها؛ چطور شد که شما و تهیهکننده به این زمان اکران رضایت
دادید؟
واقعیت این است که فیلم
بهدلیل وقوع برخی حواشی و مشکلاتی که برایش پیش آمده بود در سالی که به تولید
رسید، پروانه نمایش خود را دیر دریافت کرد و زمانی این پروانه نمایش صادر شد که
سالنها بسته بودند و ما نمیتوانستیم فیلم را اکران کنیم؛ باتوجه به اینکه در
ایران تعداد سینماها باتوجه به تعداد فیلمهای محدود است، وقتی فیلمی سالِ نمایش
خود را از دست بدهد، دچار محدودیتهای فراوان میشود. من ارتباطی با پروژه نداشتم
و هر از گاهی خبرهایی از اکران فیلم میشنیدم اما اکران نمیشد؛ بالاخره تصمیم
گرفتند که به این شکل آن را اکران کنند؛ واضح است که زمان خوبی ندارد، تعداد
سینماها کم است، فیلمهایی کنار آن هستند که بعضا چهل سالن دارند و… همه این موارد
هست و من خیلی موافق نیستم اما درنهایت خوشحالم که به هر حال فیلم اکران شده است و
امیدوارم که روزبهروز مخاطبان آن بیشتر
شوند و بتواند عدهای را جذب کند تا آن را تماشا کنند.
فریبرز عربنیا
ایفاگر نقش پلیس فیلم شما دورهای جوان اول سینما بود و خیلی از قهرمانها و
ضدقهرمانها بهواسطه بازی او ماندگار شدند؛ این پیشزمینه در ذهن مخاطب و همه ما
از عربنیا وجود دارد، این پیشزمینه در انتخاب او برای ایفای نقش پلیس آن هم با
حساسیتهایی که از آن صحبت کردید که یک پلیس ایرانی باشد، چقدر تاثیر داشت؟
وقتی بخواهی بازیگری برای
ایفای نقش یک پلیس میانسال حدود ۴۰ تا ۴۵سال انتخاب کنی یکی از اولین چهرههایی که
به ذهنت میرسد فریبرز عربنیا است بهخاطر اینکه کاریزماتیک است و از سویی دیگر
نگاه نافذی دارد. پلیس «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» یک پلیس تلخ و در خود است و به
نظرم آمد عربنیا میتواند این تلخی را بهخوبی ایفا کند.
شما جزو
معدود کارگردانهایی هستید که در این ژانر فیلم میسازید و از سویی دیگر تنوع
ژانر در کارنامه کاریتان به وضوح پررنگ است از کمدی گرفته تا عاشقانه و جنایی و
به ژانرهای متفاوتی گریز زدید، این تجربه فضاهای متفاوت را میخواهید همچنان
ادامه دهید؟ به هر حال میتوانید در یکی از ژانرهایی که موفق عمل کردید و مخاطب
هم دارد فیلمسازی را ادامه دهید!
فکر میکنم هیچ قاعده و
قانونی وجود ندارد. بهندرت فیلمسازی را پیدا میکنیم که در یک ژانر فقط کار کند
اما فیلمسازانی را داریم که با یک لحن فیلم میسازند یا فیلمسازانی را داریم که
نوع بخصوصی از سینما را جلو میبرند که برای خودشان است و شبیه به کارهای دیگران
نیست. از آنجایی از زمان دانشجویی فیلمسازی را به گونه صنعتی یاد گرفتم و سلیقه
خودم بهعنوان یک تماشاگر سلیقه گستردهای است، دوست دارم انواع فضاها را در
سینما ببینم و در فیلمسازی تجربه کنم. زمانی که کارم را در این حرفه آغاز کردم دیدم
یکی از مشکلات ما نداشتن ژانر است به همین سبب تصمیم گرفتم از آنجایی که به
ژانرهای مختلف گرایش دارم خودم را وقف این کار کنم. این مسیر را طی کردم و تا به
امروز ادامه دادم و فکر میکنم از این به بعد هم باید همین راه را ادامه دهم.
شما در حال
حاضر فیلم «سراسر شب» را نیز آماده اکران دارید، اگر اشتباه نکنم در مصاحبهای گفته
بودید «سراسر شب» نزدیکترین فیلمتان به «شبهای روشن» است، فکر میکنید این
فیلم نیز به اندازه «شبهای روشن» ماندگار و موفق شود؟
فکر میکنم این فیلم باید
از «شبهای روشن» موفقتر هم بشود. این اولین فیلمی است که خودم فیلمنامه آن را
نوشتم. البته همکاری در نگارش آن داشتم اما با این همه نزدیکترین فیلم به روحیه
خودم است به همین خاطر احساس میکنم اثری است که خیلی دلی ساخته شده درنتیجه طبعا
باید مورد توجه قرار بگیرد و فکر میکنم بهزودی برای نمایش آن اقداماتی صورت
بگیرد و خودم بیتابانه منتظر «سراسر شب» هستم.
ملیکا مومنیراد
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است