قصه اهمیتی ندارد! | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۲۳
کارگردان «نیرنگ اورنگ»:

قصه اهمیتی ندارد!

«طبق اصول دل‌آرته، قصه اهمیتی ندارد و اصلا تاکیدی بر قصه نمی‌شود. تنها به ایجاد یک‌سری موقعیت برای ایجاد خنده اکتفا می‌شود. »

نمایش «نیرنگ اورنگ» نوشته دکتر سیدهاشم‌خان شافع و با
کارگردانی مرتضی برزگرزادگان از چهارم تیرماه ساعت۱۸ به تماشاخانه سنگلج
آمده است. البته گردآورنده این متن، داوود فتحعلی‌بیگی است. محمدرضا آزادفرد، محمد پورا، الهه پورجمشید، مهناز غمخوار، داود
معینی‌کیا، محمود موسوی، اسماعیل پوریوسف و سعید کنگرانی گروه بازیگران این نمایش
کمدی ۷۵دقیقه‌ای را تشکیقصه اهمیتی ندارد!ل می‌دهند. البته در این نمایش شاهد حرکات موزون هستیم که
طراحی این حرکات را محمد پورا و سامان توحیدی برعهده دارند و جواد ندیمی، الناز طهامی،
مهدی سلطانی، مجتبی رفیعی، درسا صانعی و یاسمن جعفری گروه حرکت نمایش را تشکیل می‌دهند.
به بهانه این اجرا با مرتضی برزگرزادگان؛ کارگردان «نیرنگ اورنگ» گفت‌وگو کرده‌ایم
که در ادامه می‌خوانید.


طبق اصول دل‌آرته، قصه اهمیتی ندارد

«نیرنگ اورنگ» متنی تقریبا فراموش‌شده محسوب می‌شود.
در ابتدا درباره مواجهه‌تان با این متن بگویید و چه شد که این نمایش را به
تماشاخانه سنگلج آوردید؟

این نمایشنامه را چند سال قبل خوانده بودم و از دید من متنی
جذاب بود چراکه آداپتاسیونی از نمایشنامه «نیرنگ‌‌های اسکاپن» نوشته مولیر است. چند
بار تلاش کردم این نمایشنامه را اجرا کنم که میسر نشد. درنهایت سال گذشته و در
قالب هجدهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر آیینی‌وسنتی نمایش را به‌صورت دانشجویی
آماده اجرا کردم و در این جشنواره شرکت کردیم. فیلم نمایش را به مسئولان تماشاخانه
سنگلج سپردیم که اگر از شیوه اجرایی ما خوش‌شان آمد، به ما نوبت اجرا بدهند. علی
عابدی نوبت اجرایی برای سال۱۳۹۸ برای ما در نظر گرفت اما در سفر بودم که با من
تماس گرفتند و پرسیدند در چه مدت‌زمانی می‌توانم این نمایش را آماده کنم که به آن‌ها
گفتم با دو هفته تمرین نمایش آماده اجرا می‌شود و مسئولان سنگلج قبول کردند اما
کمی بعد باز به من گفتند که شورای تماشاخانه با اجرای نمایش من مخالفت کرده است!
از دید شورا، گروه اجرایی نمایش من مناسب سنگلج نبود. درنتیجه بازیگران نمایش را
تغییر دادیم، تمرین کردیم، سه بار بازبینی شدیم و درنهایت به ما ۱۵ اجرا در
تماشاخانه سنگلج داده شد.

معمولا نمایش‌ها یک الی دو بازبینی را پشت‌سر
می‌گذارند. چرا برای شما سه بازبینی در نظر گرفته شد؟

در ابتدا قرار بود چهار روز بعد از آغاز اجراهای نمایش «عکس
خانوادگی» نوشته محمود استادمحمد و با کارگردانی رضا بهرامی، به او بپیوندم اما
پروسه سه بار بازبینی شدن، کار ما را به تعویق انداخت. علی عابدی به من گفت که اگر
چهره داشته باشم، می‌توانم بدون بازبینی نمایش را اجرا کنم اما وقتی با چهره به
سنگلج بازگشتم، دریافتم علی عابدی از سنگلج رفته است و قرار است پریسا مقتدی؛ مدیر
جدید تماشاخانه سنگلج، کار مرا ببیند و تصمیم بگیرد. پریسا مقتدی نمایش را دید اما
چون در آن روز آقای الوند که از گروه اجرایی تماشاخانه سنگلج و از گروه قدیمی باقی
مانده است، حضور نداشت، دوباره ناچار شدیم برای ایشان دوباره بازبینی را انجام
دهیم. سپس تعطیلات خردادماه اتفاق افتاد و درنتیجه شورای نظارت برای دیدن کار ما
اقدام نمی‌کرد. به‌تازگی مجوز اجرا را دریافت کرده‌ام و درنتیجه فرصتی برای تبلیغ
کردن نداشتیم. البته خوشبختانه استقبال خوبی از نمایش صورت گرفته است. تنها ۱۵
اجرا در سنگلج تجربه می‌کنیم و امیدوارم پس از به‌پایان رسیدن این دوره اجرایی،
بتوانیم در سالنی خصوصی و یا دولتی به اجراهای «نیرنگ اورنگ» ادامه دهیم. اگر
حمایت از ما صورت گیرد حتما این نمایش را روی صحنه نگاه می‌دارم.

به تغییر گروه بازیگران اشاره کردید. چه شد که
سعید کنگرانی به گروه بازیگران شما افزوده شد؟

این حضور واقعا اتفاقی بود و برای گروه ما حتی دیدن سعید
کنگرانی شگفتانه محسوب می‌شد. او سال‌ها قبل به‌همراه بیژن مفید در سنگلج «شهر
قصه» را بازی کرده بود. در لابی سنگلج در حال تمرین بودیم که به‌صورت کاملا اتفاقی
یکی از بازیگران که نقش حاجی را بازی می‌کرد، به من تلفن کرد و گفت برای او تداخل
کاری پیش آمده است و نمی‌تواند در نمایش ما حضور پیدا کند. بدون حاجی تمرین می‌کردیم
که سعید کنگرانی را در سنگلج دیدیم و با مشورت با دیگر اعضای گروه به او پیشنهاد
حضور در نمایش را دادیم و او با روی باز پیشنهاد ما را پذیرفت.

ما شاهد فضاهای شادی هستیم که با موسیقی و آواز
هندی آغاز می‌شود و سپس به یک نمایش کاملا ایرانی می‌رسیم. زن هندی چه دلیلی برای
حضور دارد؟

صد الی صدوبیست سال قبل که تئاتر به ایران وارد شد، ما
تعدادی خرده‌نمایش داشتیم. برخی از افراد باسواد، نمایشنامه‌های نمایشنامه‌نویسان
بزرگ را آداپته می‌کردند. در آن دوران آداپته کردن نمایشنامه‌های چخوف و مولیر
بسیار مرسوم شده بود. در آن زمان نمایشنامه‌ها را بدون هیچ تغییری و تنها با تغییر
نام و نهایتا اضافه کردن چند لهجه، ایرانیزه می‌کردند و در تماشاخانه‌ها اجرا می‌شدند.
درواقع «نیرنگ اورنگ» یکی از اولین نمایشنامه‌های اقتباس‌شده در آن دوران است. اگر
نمایشنامه اصلی مولیر را بخوانید و نمایش ما را ببینید، درمی‌یابید کاملا شبیه هم
هستند فقط در نمایشنامه مولیر اسم شخصیت نیرنگ‌باز، اسکاپن است و در نمایش ما
اورنگ. در نمایشنامه سوراخ بسیار بزرگی وجود داشت، زمانی که حاج‌کریم از دخترش می‌خواهد
از شهرستان به مرکز بیاید، دیگر خبری از دختر نیست تا صحنه آخر که ظاهر می‌شود! ما
برای این‌که تماشاگر ارتباط برقرار کند و تو ذوق او نخورد، در ابتدا نشان می‌دهیم
دختر در بازار است و چگونه پسر صفرخان این دختر را می‌بیند و یا درباره دختر هندی
و داستان پدری که در کودکی گم کرده است و…. در متن اشاره‌ای نبود و خودمان این
بخش را به نمایش افزودیم. از سویی دیگر باید متن را کمدی اجرا می‌کردیم چون متن
مولیر، کمدیا دل‌آرته است و معتقدیم صد سال پیش کمدیا دل‌آرته با تئاتر وارد ایران
شده است و نمایش ایرانی ما شباهت‌های بسیار زیادی به هم دارند. تنها تفاوت این دو
تئاتر در این است که کمدیا دل‌آرته کمدی موقعیت است و کمدی ما مبتنی بر کلام.
البته هر دو کمدی بر بداهه متکی هستند. البته نمایش را تغییر ندادیم بلکه دست
بازیگر را برای بداهه‌پردازی باز گذاشتیم.

این کلماتی که بازیگر نقش دختر هندی می‌گوید،
مفهوم دارند یا تنها از آواها استفاده کرده‌اید؟

آوازها و کلمات کاملا به زبان هندی هستند. البته به او گفته‌ام
به گونه‌ای حرف بزند که انگار می‌خواهد به یک فرد ایرانی حرف خود را حالی کند.
خوشبختانه چون بازیگر نمایش به زبان هندی مسلط است، این وجه به‌راحتی پیش رفت.

در جریان نمایش شاهدیم با موقعیت‌های اجتماعی و
حتی موسیقی‌های مختلف پارودی‌وار رفتار شده است. چه شد این وجه را برای نمایش خود
برگزیدید؟

من هیچ محدودیتی برای کار خودم قائل نیستم و درنتیجه هیچ‌کس
نمی‌تواند بگوید نمایش من ایرانی یا کمدیا دل‌آرته و… است و درواقع نمی‌توانند
نامی بر روی نمایش من بگذارند. حتی خودم هم نمی‌توانم و البته تمایلی هم به این
کار نداشتم. به همین دلیل از تنوع و فانتزی‌ای که مورد علاقه خودم است، در موسیقی،
لباس بازیگران، طراحی میزانسن و… استفاده شده است. ممکن است فردی بگوید این بخش‌ها
هیچ ربطی به هم ندارند؛ من این حرف را قبول می‌کنم چون اصلا قرار نیست چنین سنخیتی
در جریان نمایش وجود داشته باشد. البته این بخش کاملا هدفمند پیش رفته است و این‌گونه
نبود که در جریان اتود زدن‌ها و بداهه‌پردازی‌ها، بخشی که از دید ما جذاب به‌نظر
رسیده بود را به نمایش تحمیل کرده باشیم. اساس کار ما براساس کمدی و فانتزی پیش
رفته است و این چیدمان هم از همین‌رو در نظر گرفته شده است. از سویی دیگر از
موسیقی کلاسیک استفاده کردیم که دلیل آن حضور دو آدم کلاسیک در کمدیا دل‌آرته است.
دو کاراکتر دختر و پسر جوان نمایش ما در این نوع نمایش‌ها، کاراکترهایی شکسپیری و
ویکتوریایی هستند. درنتیجه از موسیقی کلاسیک استفاده کردیم تا شمه‌ای از دل‌آرته
را در نوع هدایت بازیگر، میزانسن‌ها و استفاده از موسیقی داشته باشیم.

«نیرنگ اورنگ» نمایشی اپیزودیک است که با شخصیت‌های
کم و بعضا مشترک است که باید داستان نمایش را پیش ببرند. باتوجه به این‌که مخاطب
در جریان نمایش به‌صورت مداوم به شوخی‌ها می‌خندد و چندان توجهی به اتفاق‌ها و
جریان نمایش ندارد، چگونه اجرا را پیش بردید که مخاطب بتواند تا انتها با کار
همراه بماند؟

طبق اصول دل‌آرته، قصه اهمیتی ندارد و اصلا تاکیدی بر قصه نمی‌شود.
تنها به ایجاد یک‌سری موقعیت برای ایجاد خنده اکتفا می‌شود. درواقع این نوع کمدی
نه می‌خواهد حرفی بزند و نه قصد دارد فلسفه‌ای را ارائه کند. درنتیجه اگر
نمایشنامه «نیرنگ‌های آسکاپن» نوشته مولیر را بخوانید، می‌بینید قصه وجود ندارد و
اصولا دلیل وجود سوراخ‌های متعدد در نمایشنامه به همین دلیل بوده است. ما قصه را
به نمایش افزودیم چون تماشاگر ایرانی قصه دوست دارد و تمایل دارد قصه دنبال کند و
در آثار مختلف به‌دنبال رابطه‌های میان شخصیت‌های داستان می‌گردد، تلاش کردیم قصه‌ها
را شکل دهیم و آدم‌ها را به هم مرتبط کنیم. در نمایشنامه اصلی اصلا بین صحنه‌ها
فاصله‌ای وجود ندارد و آدم‌ها وارد و خارج می‌شوند به این صورت که با خروج آدم
قبلی، آدم جدید وارد می‌شود ما به‌خاطر این‌که بتوانیم آکسسوآر به صحنه بیاوریم و
نقطه بصری جدیدی را در نمایش ایجاد کنیم، زمان‌ها را جابه‌جا می‌کنیم و نمایش را
به‌صورت اپیزودیک روی صحنه برده‌ایم.

طراحی حرکت نمایش هم همچون موسیقی و.. بسیار
متنوع بود. چگونه این طراحی‌ها را پیش بردید؟

به‌جهت این‌که یکی از دختران داستان ما هندی است که اتفاق‌هایی
احساسی را رقم می‌زند، سعی کردیم از سینمای بالیوود در بخش هندی نمایش استفاده
کنیم. از سویی دیگر دوستان من؛ محمد پورا و سامان توحیدی طراحان حرکت بسیار به من
لطف کردند و این طراحی را برعهده گرفتند. ما برای این منظور از حرکات موزون سنتی
که در گذشته وجود داشته است و استفاده از حرکات فرم هندی استفاده کردیم.

مینا صفار

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است