تجربه دیدن فیلم را باید بهعنوان ترکیبی از چندین عامل در نظر گرفت: مشخصههای فیزیکی محیط، خصیصههای اجتماعی این فعالیت و خصیصههای روانشناختی یا شخصیتی بیننده. تاکنون در زمینه مشخصههای فیزیکی محیط دیدن فیلم تحقیقات فراوانی صورت گرفته است (نظیر کوک ۱۹۷۶/ نوبل ۱۹۷۵/ تایلر ۱۹۷۵/ تئودور۱۹۶۹). بهعنوانمثال تئودور(۱۹۶۹) اشاره میکند که سالن نمایش تاریک و قدرت تشدید یافته محرک پیام (که حاصل ویژگیهایی چون ابعاد بزرگ تصویر، وضوح صوتی و تصویری بسیار بالاست)، به وجود آورنده یک حس فزاینده تنهایی در میان جمع است. این ویژگیها بههمراه موقعیت فیزیکی راحت بیننده، پیام را ازنظر عاطفی تواناتر و بیننده را در برابر چنین محرکی آسیبپذیرتر (از تلویزیون) میکند.
در سینما بینندگان در حالتی هیپنوتیزمشده در صندلیهای خود به سمت واحدی فرو میروند. سینما و کلیسا بهنوعی به یکدیگر شبیهند، ابهت فضا، سقفهای دور از دسترس، نور کم، طنین صدا و موسیقی، سکوت افراد؛ درحالیکه دیگر رسانهها چنین تاثیری بر مخاطب خود نگذاشتند. بیننده حرفهای سینما تقریبا خود را در اعتبار پرده مسحورکننده سینما قرار میدهد و از طریق داستانها و ستارهها به کل حیاتش معنایی مجدد میبخشد. به همین دلیل است که سینما بیش از سایر هنرها هوادار دارد، زیرا بیشترین تاثیر را برجا میگذارد و بیشترین رویاها و دیدگاهها و هنجارها را ایجاد میکند. سینما بهمثابه هنری مدرن و معماری بهعنوان هنری قدیمی اما پیشرو، در هر دوره اتحادی بس باشکوه و نوآورانهای با یکدیگر دارند.
در بیشتر بررسیهای رابطه سینما و معماری، به مطالعه عناصر بیانی معماری و سینما مانند ریتم، حرکت انواع تضادها و کنتراستها، تقارن، تداوم و عناوینی ازایندست پرداخته میشود که همواره جزء ابزار کار هر دو دسته معماران و سینماگران بوده است. عناوینی از این دست در یک بنای معماری یا یک فیلم تنها وسیلهای است برای دستیابی به یک تعریف یگانه و مخصوص به آن اثر از فضا و زمان، و فراهم کردن روایتی که در آن رابطه میان آن فضا و زمان، تاثیر غایی روی مخاطب میگذارد.
سینما و معماری هردو مصرفکننده مفاهیمی از فضا و زمان هستند که از کارگاه فیلسوفان بیرون آمده است. بیشتر معماران و فیلمسازان آثارشان را بهشکلی ناخودآگاه خلق میکنند، اما بهکارگیری روشهای طراحی یا فیلمسازی، خود نوعی توجه و رجوع غیرمستقیم به مفاهیمی مشخص از فضا و زمان است.